مسافر
خنیاگر غمگینیست خنیاگر غمگینیست که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را ای کاش زبان سخن بود دلِ اندوهگین شبیست دلِ اندوهگین شبیست که مهتابش را میجوید ای کاش عشق رازبان سخن بود هزار آفتاب خندان در خَرامِ توست هزار ستارهی گریان در تمنای من
آنکه میگوید دوستت میدارم
هزار کاکلی شاد در چشمان توست
آن که میگوید دوستت میدارم
عشق را ای کاش زبان سخن بود...
نوشته شده در دوشنبه 89/5/25| ساعت
2:33 عصر| توسط حسین| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |